South Australian Afghan Community
  Home
 

Welcome

 

We appreciate your first step in South Australian  web site.  We need your help and request form you to give us some feedback.

 

 

 


 

 

Web designed by:

 

This web site is designed by Mohammad Arif Rezwani. and if you have any question regarding to this website so please let me know.                                                                                                 

                                                                                                                                        


 

 

The Following Information is taken form http://www.habibpaiman.blogsky.com/

 

دانستن و ندانستن

 

زمانیکه انسان بداند که می داند یا نمی داند، دیگر دانسته است که چگونه زندگی کند. مشکل ترین مشکلی که ما به آن مواجه هستیم، این است که ما نمی دانیم که نمی دانیم، چون زمانی که بدانیم که نمی دانیم، دیگر دانسته ایم که مشکل چیست و در کجا ریشه دارد. ریشه ندانسته چیزی را نمی توان ریشه کن کرد...!

در این ارتباط شعری را در یافت کرده ام که سخت برایم پسندیده و جالب است اما متاسفانه شاعر آن را نمی شناسم و نمی دانم کی است. شعر را از دوست عزیزم آقای جاوید جلال زاده از شهر مالمو سویدن بدست آورده ام که او هم نمی دانست شاعر این شعر کی است. خلاصه هرکسی که هست و یا بوده، آدم فهمیده ای بوده و خوب می دانسته که دانستن و ندانستن چیست و تا چه حد بر سبک زندگی انسان ها تاثیر گذار است. اینجا از دوستی که شاعر این شعر را می شناسد، خواهش می کنم برایم بگوید تا اگر زنده است سلامی و الا دسته گلی را بنامش به هوا پرتاب کنم. در ضمن یک قطعه دیگر بر آن افزوده ام که فقط یک لینگ دارد و لینگ دومی اش را به شما واگذاشته ام تا برایم بنویسید و تکمیلش کنید: 

 

دانستن و ندانستن

آنکس که بداند و بداند که بداند...
اسب خرد از گنبد خورشید بجهاند

آنکس که نداند و بداند که نداند...
لنگان خرک خویش بمنزل برساند!

آنکس که نداند و نداند که نداند...
در جهل مرکب ابد دهر بماند!

آنکس که بداند و نداند که بداند...
بعد چه میشه.....؟؟؟؟؟؟
 

 


 

 هزاره ها از دیدگاه سید جمالدین افغانی

 

 تحلیل و تبصره (ج) اوحدی

«‌از جمله اقوامی که در افغانستان موجودند یکی هم قبایل هزاره می باشند که این قبایل از سمت شمال غزنی تا به هرات سکنا گزین می باشند که از نژاد مغول اند - چشمان ایشان تنگ و بدون چند تار موی که بر نخ شان می روید ریش ندارند - مختصر سخن اینکه در ساختار کله و چهره شان شباهت به چینی ها و مغول های اصیل دارند و برخی از مورخین می گویند که این مردم از باقی مانده های اردوی چنگیز خان می باشند و تا سه صد سال قبل  بزبان مغولی گفتگو می کرده اند لیکن هر شخص که تسلط تامه این مردم را به زبان فارسی ببیند که دور از امتزاج لغات ترکی و مغولی با وجودیکه در جوار ترکمن وازبک زندگی می کنند زبان خود را بالکل به آنان دور نگهداشته اند یقین می کنند  که این مردم مدتها قبل از حمله  چنگیز خان  در وطن موجود خود مسکون بوده اند »
از مطالب فوق که سيدجمال الدین افغانی اورده است با وجود که سید محترم مورخ نبوده است و لی با ذکاوت ذهنی از روی زبان هزاره ها درک نموده است که هزاره ها سالها قبل از جهان کشایی چنگیز خان در سرزمین کنونی شان موجود بوده است که حدس وی را مطالعه تاریخی بالکل تائید نموده  و نشان می دهد  که ترکان خلج که در تاریخ بصورت فراوان از آنها یاد اوری گردیده است اجداد هزاره های کنونی می باشند و هم چنین قبایلی هیاطله که رنه کروسه فرانسوی آنها را مغول خوانده است و بعدا به قول خوارزمی به ترکان خلج شهرت یافته است از قرن سوم میلادی کاملا در این ساحه حضور داشته اند  و مورخین اسلامی نیز بصورت موجودیت ترکان را نه تنها در هزارستان و بلکه فراتر از آن در اکثر نقاط افغانستان کنونی تائید کرده اند ،
و علاوه بر آن اسامی قبايل هزاره که با پيشوند داهی يا دای خوانده می شود مثل دهی زنگی دامی ميرکشه و غيره حاکی از آن است که هزاره ها و غوريها مردمان بومی و اصيل اين سرزمين می باشند و بهمان قبايل دهيها تعلق دارند که حکومت پارتی ها را بوجود اورده  و قريب به پنج قرن در افغانستان و ايران تداوم يافته است - به استتنای عده از مغرضين بسياری از محققين  و مورخين اين موضوع را تائيد نموده و هزاره ها و غوريها را که متعلق به داهی مير کشه می باشند از ساکنين اصلی اين کشور خوانده اند -
اقای سيد جمال الدين افغانی در ادامه  سخنانش راجع به هزاره ها می نويسند :‌
    « قبايل هزاره به زندگی سختی بسر ميبرند با آنهم صنعت برگ بافی آنها به حدی پيشرفته است که نمونه های ان در اروپا هم دستياب نمی گردد - هزاره ها قباهای چاکدار می پوشند و به اطراف  آن کمر بندی را می پيچاند و‌ آستين های بالا پوشهای شان که از برگ می سازند تا به آرنج ميرسند و گاهی تا بند دست نيز ميرسند و چپنهای ابريشم و نخی بر تن ميکنند و زمستانها کلاه های دارای گوش پوش می باشد بسر ميکنند و خانم های شان هميشه دستار ميبندند  و چپن را مثل مردان به بر ميکنند قبايل جمشيدی چونکه در کنار ترکمنها و ايماق ها زنده گی می کنند خوش لباس می باشند جبه های دراز با آستين های کوتاه و تنگ می پوشند و کلاه های پوستی که آن را پاپاق ميگويند بسر می کنند و در سوار کاری مشهور اند و غاگريرا مانند هزاره های ديگر برادرای نسبی شان دوست دارند به شجاعت و تير اندازی شهرت دارند »
قابل ياد اوری است که آنچه را آقای سيد جمال الدين افغانی در خصوص لباس هزاره ها نوشته متعلق به همان عصر و زمان بوده و برگ که مورد توصف او قرار گرفته است در حال حاضر بسرحد نابودی رفته به ندرت پيدا می شود
آقای سيد جمال الدين افغانی راجع به مذهب هزاره ها می نويسد «به استثنای طوايف شيخ علی و جمشيدی ديگر همه ء هزاره ها شيعه مذهب می باشند به حضرت علی به غير از خلفای ديگر محبت ميورزند با برگذاری مراسم عاشورا و زدن زنجير به پشت و سينه ديگر چيزی از مسلک تشيع نميدانند - با آنکه تقيه يکی از ضروريات مذهب شعيه می باشد ليکن اگر از هزاره ی پرسيده شود بی باک مذهب خود را اظهار ميدارند و اکثرا ميگويند که بنده  علی می باشم و بعقيد خودها اهتمام شديد دارند (۱)
ميگويند که يک سنی مذهبی به زن هزاره خود مذهب اهل سنت را پيشنهاد کرد و زن انکار نمود شوهر به سرزنش و تاديب او پرداخت وزن بر افروخته شده گفت سگ شدن برايم از سنی شدن خوش آيند تر است » (۲)
بايد يادآور شد که نه تنها طوايف شيخ علی  و جمشيدی هزاره سنی مذهب می باشند بلکه هزاره های داهی زينيها  که در ولايت بادغيس هشتاد در صد آن را تشکيل می دهند و همچنان در قلمرو ايران تربت جام گسترده می باشند و علاوه برآن هزاره های دره هزاره پنجشير و سرخ ، پارسا و اندر اب و هزاره های داهی ميرک بلخ هزاره های قندوز نيز سنی مذهب بوده و عده ای از هزاره های شهر غزنی و اولسداری شکر دره ی کابل و هزاره های  بغل کابل نيز بمسلک اهل سنت می باشند - ما بخوبی ادعا کرده می توانيم که قريب به ثلث هزاره ها به مذهب اهل سنت و جماعت می باشند -
آقای سيد جمال الدين افغانی در خصوص بعضی رسومات رايج که در ان زمان در بين هزاره ها مروج بوده است می نويسد
           « هزاره ها به مرده های خود تلقين می کنند که به آمدن نکير و منکر نترسد که مولای شان علی حاضر شده و آنها را دور می سازد  کلاه های خود ها را پاره کرده بر سر قبر مرده می گذارند »
مسئله پاره کردن کلاه از مدتها قبل از بين رفته است و ما نشانهء آن را در هيچ جای هزارستان امروز نمی بينيم ولی موضوع تلقين که يک مسئله مذهبی  است نه به حيث واجب و بلکه به حيث سنت اجرا می شود نه آنطوريکه آقای سيد جمال الدين افغانی ياد اور شده است بلکه ياد آوری از وحدانيت خداوند و عدم شرک بر او ورسالت حضرت محمد و بر حقانيت نزول قران و ايمه اسلام ، حشر و نشر روز قيامت می باشد که شما می توانيد برای معلومات بيشتر به کتب مربوطه مراجعه نمائيد .
آقای سيد جمال الدين افغانی  راجع به وضع اقتصادی هزاره ها و مبادله کالا و ماليات دولتی می نويسد -
         « هزاره ها استعداد پولی کم دارند  به همين لحاذ به اجناس مبادله می کنند حکومت از ايشان  عوض ماليات نقدی به تعداد نفر بز اخذ می کنند و اگر در تهيه آن اهمال کنند باقيات همه آن را به زور جمع آور می نمايد »
نا گفته نبايد گذاشت که جمع اوری ماليات بر هزاره ها هميشه مشقت بار و سر سام آور بوده است و همين موضوع باعث طغيان و قيام هزاره ها در شرايط خاص عليه دولت گرديده است که از آن جمله می توان به قيام ابراهيم خان گاو سوار از اولسداری شهرستان در دوران اقتدار ظاهر شاه شاهی سابق اشاره کرد
آقای سيد جمال الدين افغانی راجع به احترام سادات در بين هزاره ها و همچنين سوء رفتار سادات در مجالس قرار ذيل ياد اور ميشود :
         « هزاره ها علويان را احترام بسيار می کنند و بر آنها امتياز می دهند سيدان به خود بينی و کلان کاری عندالورود به مجالس سلام نمی کنند - و مردم عادی را در مجالس دشنام داده اهانت می کنند - هزاره ها اين روش و رفتار سادات را تاويل نموده ميگويند سادات شاهان هستند و به شاهان غير اينگونه رفتار زيبنده نيست »

در خصوص مطالب فوق ياد آور می شوم  که عامه مردم هزاره  بويژه  در هزارستان سادات  را تا بهم اکنو ن احترام قابل ملاحظه ی می کنند  و بر دستهای  آنها به احترام بوسه می زنند و نه به آن سرحدی که دشنام و ناسزاگويی آنها را تحمل کرده  و توجيه نمايند  و رفتار زشت آنها را ناديده بگيرند - شايد در عصر سيد جمال الدين افغانی وضع به همان گونه ئ که سيد ياد آور شده بوده باشد - اما امروز هر فردی که هر از قشر جامعه باشد اگر وارد مجالسی شود و سلام نه کند نه تنها که مردم به او ديده حقارت نگريسته و زشت می شمارند و بلکه مورد ملامت و سرزنش نيز قرار می دهند و سلام نکردن او را بی ادبی دانسته فی الفور نکوهش کرده او را ملامت می کنند -
بالاخره سيد جمال الدين افغانی راجع به حل منازعه زنان هزاره مطالبی نوشته می گويد :
    از عادات عجيب زنان هزاره اين است که در وقت جنگ و نزاع دو نفر زن را به وکالت گرفته و هريک از اين دو زن که به فحاشی و زشت گويی مشهور باشد به حيث وکيل انتخاب می کند و زن به فحاشی و دشنام شروع می کند و طرف مقابل هم چنين به فحش دهی شروع کرده و دشنام های را نثار می کند وقتيکه يکی از وکيله در مقابل ديگر عاجز  شد محکوم شناخته ميشود و نزاع خاتمه می يابد ----------                   
آنچه محترم سيد جمال الدين افغانی اورده شايد در همان زمان رايج بوده باشد اما به اين دور چنين مسايل به مشاهده نمی رسد و به افسانه بيشتر شباهت دارد تا بحقيقت و ما اثری آن را در هيچ جای هزارستان نمی بينيم .

 

پاورقی :
(۱) هزاره ها حضرت علي«ع» را يک پيشوای دينی و بنده ء از بندگان خدا می دانند و به حضرت علی از ان جهت ارادت  دارند که آنحضرت نمونه ای يک انسان کامل  در امور دينی است ، هزاره ها هميشه خود را بنده ء خدا می دانند و حضرت علی «ع» را امام و پيشوای بزرگ خود می دانند از اينرو آنچه را سيد جمال الدين افغانی می گويد به افسانه شباهت دارد                                                                                
(۲) هزاره ها گر چند تعصب مذهبی دارند و اين تعصب مذهبی ناشی از انکار هويت مذهبی آنان ذريعه‌ء‌ هيئت  حاکمه است ، می گويد اگر هر وقت بر هويت و شخصيت  مردم حمله صورت بگيرد  آن مردم  راجع به آن متعصب تر و در دفاع از آن سرسخت تر می شود ، اما هيچگاه به مذهب و اعتقادات ديگران  نگاه تحقير آميز ندارند .

 

 

 

 
 
  Today, there have been 5 visitors (6 hits) on this page!  
 
This website was created for free with Own-Free-Website.com. Would you also like to have your own website?
Sign up for free